جدول جو
جدول جو

معنی قش قرک - جستجوی لغت در جدول جو

قش قرک
کلاغ زاغی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ قِرِ)
قشقره. هیاهو و جاروجنجال سخت. دادو فریاد خاصه میان زنان. هیاهوی بسیار از جماعتی
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ رَ / رِ)
قشقرق. رجوع به قشقرق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قشقره
تصویر قشقره
ترکی داد و فریاد نادرست نویسی کشکرک از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی داد و فریاد جار و جنجال داد و فریاد. یا قشقرق بر پا کردن، جنجال کردن داد و فریاد کردن، یا قشقرق راه انداختن، جنجال بر پا کردن الم شنگه راه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشقرق
تصویر قشقرق
((قِ قِ رِ))
جار و جنجال، داد و فریاد، غشغرغ
فرهنگ فارسی معین
الم شنگه، جاروجنجال، دادوفریاد، غلغله، کولی بازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
با قرقره، کوکر شکم سفید، پرنده ی خشکی زی، قوزک پا، زانوی پا
فرهنگ گویش مازندرانی
سر و صدا، جار و جنجال
فرهنگ گویش مازندرانی
قهقهه، صدای خنده ی بلند
فرهنگ گویش مازندرانی